با سلام خدمت تمام خوانندگان عزیز و شیفته شهدا
این نوشته ها در سال 1380 بعد از اینکه مسعود ده نمکی سردبیر نشریه صبح عنوانی را انتخاب کرده بود با عنوان تقابل یا تعامل نسل اول و سوم ( یعنی اینکه آیا این دو نسل در مقابل هم قرار دارند یا در تعامل یکدیگرند منتهی با ادبیات جدید ) بنده ناچیز خدا تصمیم گرفتم که در این وادی کار کنم و به صورت پرسشگری از نسل جنگ به دغدغه های نسل خود بپردازم و همین نوشته را نیز به وی دادم که به من گفت که سعی کن خلاصه بنویس و به خاطر اینکه عمر نشریه و یک مقدار هم تعلل بنده نتوانستم در آن نشریه ، به دغدغه های نسل خود بپردازم .
ولی حالا که در محیط مجازی موفق شدیم وارد شویم بهتر می دانم که این دل نوشته ها را برای هم نسلی های خود و خوانندگان محترم قرار دهم و هر گونه نقدی را نیز پذیرا می باشم.
اولین رنج نامه
عمار ، عمار ، یاسر .به گوشم . عمار می خواهم از موقعیت عملیات و منطقه حرف بزنم . عمار ما را محاصره کرده اند . به ما طعنه می زنند . موقعیت ما دیگر سه راه شهادت ، شلمچه ، پادگان دوکوهه ، تپه های الله اکبر ، مجنون ، فکه ، طلائیه ، کوزران ، حاج عمران و اروند نیست .
عمار می خواهند تو را در مقابل نسل امروز قرار داده و از آب گل آلود ماهی بگیرند. عمار من نسل به جا مانده از توام . من در مقابل تو نیستم .
عمار می دونم خسته ای اما به گوش باش ، با تو حرفها دارم ، آخه من تازه تو را پیدا کرده ام ، بذار بگم که دلم داره می ترکه .عمار تو دیروز از نسل خود گفتی ، ولی من امروز می خواهم از نسل خود بگویم یعنی همین نسل بعد از تو !
عمار بی سیم را در دست خود نگه دار .سلام مرا به مالک ( نسل دیروز برسان ) ، به همه آنان بگو ، من دلاوریهای تو را و نجوا کردن و مناجات تو با خدا و ارباب خود را فراموش نکرده ام . بگو ، که من نیک می دانم که نسل تو در محیطی بدتر از محیط من بزرگ شدید و از آسمان نیامده بودید که قابل الگو برداری نباشید ومن برای شما مقدس بازی راه نمی اندازم و جوری معرفی نمی کنم که دیگران فکر کنند با یک سری افراد حوری و بهشتی طرفیم گرچه جماعت نیک سیرت و آسمانی هم در بین شما بود.
عمار ، می خواهم از نسلی بگویم که امروز تنهاست ، از نسلی که هیچ یاوری به جز آقا ندارد، از نسلی که هرکس می خواهد او را به نفع خویش مصادره کند ، از نسلی که اطراف او را با تبلیغات شرکت های چند ملیتی(پفک نمکی یا چی توز) پر کرده اند . او را در این زمان در کنار گرگان و بوزینگان تنها رها کرده اند .از نسلی که نمی خواهند عالم بار بیاورند و فقط می خواهند که او را به دنبال مطامع سیاسی خود قربانی کنند . از نسلی که تشنه عدالت است .
عمار ، اصلا می دونی عشق و عاشقی چیه ؟ عمار ، عشق یعنی علاقه شدید قلبی به حق لایزالی . و ع7اشق کسی است که همانند مست لایعقل که شراب خورده و مست می شود و هیچ نمی فهمد ، منتها می و شراب ما باید او ( حق ) بدهد . و چه خوب گفته پیر ما و بنیانگذار نظام :
جز ، عشق تو ، هیچ نیست اندر دل ما عشق تو سرشته گشته اندر گل ما
یا وقتی که می گوید:
از آن می ده که جانم را ز قید خود رها سازد به خود گیرد زمامم را فر ریزد مقامم را
عمار نمی دانم تو هم مثل من باین بیت صفا می کنی یا نه اما من خیلی باهاش صفا می کنم
عاشق روی توام ای گل بی مثل و مثال به خد ا غیر تو هرگز هوسی نیست مرا
عمار ، از نسلی می خواهم بگویم که از یک طرف بایسد ارزشها را حفظ کند و از طرف دیگر در این دنیای مادی باید به فکر تامین معاش و اقتصاد خود باشد و آیا این دو باهم تداخل نمی کند؟ عمار با این گرانی های سرسام آور می خواهند مردم را از شما و راهتان دلسرد کنند اما نمی توانند .دیگر کسی قلبش برای ایثار نمی تپد ، بزرگان قوم به دنبال احیای عدالت علوی نیستند .
عمار ، بازی و مسابقه رسیدن به قدرت در بین خواص باب است ، راستی تو جنگیدی و دیگران صاحب پست و مقام شدند و در همین حین به نام تو و همرزمانت برای خود برجهائی ساختند که بیا و نپرس. بر کوخ رسول الله کاخ بیضای معاویه را بنا کردند و نامش را حکومت علوی نهادند و برای خود توجیه ها درست کردند .
به نام سازندگی و آبادانی ایران اسلامی و زیباسازی شهر نام تو را از شهرها زدوند و به جای آن فیلم های مستهجن و ماهواره را جایگزین کردند و نامش را تمدن گذاشتند.
برچسب ها :
دفاع مقدس از زبان شهیدان ,
توسط :
احمد آدینه خیرآبادی تاریخ : جمعه 86/1/10