سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
نویسندگان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 17
کل بازدید : 198678
تعداد کل یاد داشت ها : 104
آخرین بازدید : 103/1/30    ساعت : 8:59 ص
درباره
احمد آدینه خیرآبادی[43]

من از نسل سرخم ، نسل خون ، ایثار واز خودگذشتگی و با این چیزها ازبچگی بزرگ شده ام وخوب می فهمم جنگ چیست . وشاید یکی از دلایلی که به نقد جنگ پرداخته ام همین باشد...
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
امکانات دیگر
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
ابر برچسب ها
دفاع مقدس از زبان شهیدان ، مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی ، تخریب قبور شهدا ، تخریب قبور شهدا به چه قیمتی ؟ ، جوانان و مسائل آنان به زبان خودشان ، حاجیان قربانیتان قبول،قربانی بدون وجود امام چیست؟ ، خاطرات شخصی ، امان ز خنده های بچه های شام ، انتخاب88 ، با ولایت زنده ایم تا زنده ایم رزمنده ایم- شهدای دفاع مقدس- آقا- ، بازسازی بنیاد شهید خانواده شهدا و ایثارگران ، برداشت = سخنان بزرگان ، به آمریکا بگوئیداز دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر ، بهشت زهرا-گلزار-ساماندهی-تخریب-امام حسین- امام خمینی-ظهور-امام خ ، منافق حیا کم مملکت رو رها کن ، مهدی بیا-شب هجران -سحر-صاحب الزمان ، نجوا با پیامبر اعظم / عزا عزاست امروز روز عزاست امروز / فاطمه مر ، هرکه دارد سر یاری حسین بسم الله هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله ، وای مادرم ، ولایت فقیه - امام المسلمین - علی زمان ، یا صاحب الزمان ، دل نوشته ، دوکوهه ، سایر دوستان ، سخنی با میرحسین ، سردار سلیمانی ،حاج قاسم ، سلام بر امام رضا=غریب الغرباء= معین الضعفاء الفقراء ، شهدا-تخریب-آدینه- حاج همت- براتی-بازسازی گلزار شهدا- یهشت زهرا ، شهدا-تخریب-بازسازی-امام حسین-امام خمینی-امام خامنه ای-آدینه ، شهدای ایران-تخریب گلزار شهدا- آدینه- براتی-بازسازی- تخریب- بهشت ، شهید بهشتی ، شهید خیرآبادی را زبان مادرش باید شناخت ، من مدیون اشکان مادرم هس ، شهیدان را شهیدان می شناسند ، شهیدان زنده -پیچک-لشکر ویژه سید الشهداء -لشکر 27 ، غزه شهر خون و قیام ، غزه می جنگ / اسرائیل می لرزد ، گلزار شهدا- براتی- آدینه-خیرآبادی - امام خمینی- امام خامنه ای- د ، اتخاب 88 ، امام خامنه ای ، امام خامنه ای و درک ضعیف ما ،

سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :

زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .

وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،

مرتضی ما را ببر

خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )

نجوایی با آقا سید مرتضی :

آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،

آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.

آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن

صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی

انالله و اناالیه راجعون

روح خدا به ملکوت اعلی پیوست

روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست

روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست

و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.

آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .

دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.

آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .

آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .

بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .

آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .

آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.

آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .

آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....

آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...

و چه خوب گفته است خمینی کبیر :

غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود

این خماری از سر ما میگساران می رود






برچسب ها : مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی  ,

      

سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :

زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .

وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،

مرتضی ما را ببر

خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )

نجوایی با آقا سید مرتضی :

آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،

آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.

آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن

صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی

انالله و اناالیه راجعون

روح خدا به ملکوت اعلی پیوست

روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست

روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست

و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.

آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .

دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.

آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .

آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .

بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .

آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .

آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.

آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .

آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....

آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...

و چه خوب گفته است خمینی کبیر :

غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود

این خماری از سر ما میگساران می رود






برچسب ها : مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی  ,

      

سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :

زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .

وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،

مرتضی ما را ببر

خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )

نجوایی با آقا سید مرتضی :

آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،

آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.

آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن

صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی

انالله و اناالیه راجعون

روح خدا به ملکوت اعلی پیوست

روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست

روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست

و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.

آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .

دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.

آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .

آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .

بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .

آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .

آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.

آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .

آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....

آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...

و چه خوب گفته است خمینی کبیر :

غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود

این خماری از سر ما میگساران می رود






برچسب ها : مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی  ,

      

سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :

زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .

وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،

مرتضی ما را ببر

خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )

نجوایی با آقا سید مرتضی :

آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،

آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.

آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن

صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی

انالله و اناالیه راجعون

روح خدا به ملکوت اعلی پیوست

روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست

روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست

و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.

آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .

دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.

آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .

آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .

بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .

آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .

آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.

آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .

آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....

آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...

و چه خوب گفته است خمینی کبیر :

غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود

این خماری از سر ما میگساران می رود






برچسب ها : مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی  ,

      

سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :

زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .

وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،

مرتضی ما را ببر

خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )

نجوایی با آقا سید مرتضی :

آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،

آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.

آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن

صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی

انالله و اناالیه راجعون

روح خدا به ملکوت اعلی پیوست

روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست

روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست

و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.

آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .

دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.

آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .

آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .

بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .

آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .

آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.

آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .

آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....

آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...

و چه خوب گفته است خمینی کبیر :

غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود

این خماری از سر ما میگساران می رود






برچسب ها : مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی  ,

      

سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :

زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .

وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،

مرتضی ما را ببر

خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )

نجوایی با آقا سید مرتضی :

آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،

آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.

آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن

صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی

انالله و اناالیه راجعون

روح خدا به ملکوت اعلی پیوست

روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست

روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست

و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.

آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .

دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.

آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .

آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .

بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .

آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .

آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.

آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .

آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....

آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...

و چه خوب گفته است خمینی کبیر :

غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود

این خماری از سر ما میگساران می رود






برچسب ها : مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی  ,

      

سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :

زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .

وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،

مرتضی ما را ببر

خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )

نجوایی با آقا سید مرتضی :

آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،

آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.

آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن

صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی

انالله و اناالیه راجعون

روح خدا به ملکوت اعلی پیوست

روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست

روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست

و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.

آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .

دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.

آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .

آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .

بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .

آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .

آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.

آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .

آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....

آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...

و چه خوب گفته است خمینی کبیر :

غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود

این خماری از سر ما میگساران می رود






برچسب ها : مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی  ,

      

سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :

زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .

وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،

مرتضی ما را ببر

خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )

نجوایی با آقا سید مرتضی :

آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،

آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.

آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن

صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی

انالله و اناالیه راجعون

روح خدا به ملکوت اعلی پیوست

روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست

روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست

و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.

آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .

دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.

آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .

آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .

بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .

آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .

آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.

آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .

آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....

آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...

و چه خوب گفته است خمینی کبیر :

غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود

این خماری از سر ما میگساران می رود






برچسب ها : مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی  ,

      

شما با خانمان خود بمانید که ما بی خانمان بودی و رفتیم

درگذشت عالم ربانی ، مرجع تقلید عالم شیعیان ، حضرت آیتالله العظمی بهجت را به امام زمان عج الله و رهبر معظم انقلاب و خانواده محترم و معززش  تسلیت و تعزیت عرض می کنیم . ضایعه از دست دادن این عالم بزرگوار قطعا برای شیعیان و حوزه های علمیه جبران ناپذیر است ، باشد که توانیم زاه این بزرگان را ادامه دهیم و خود را در سلک اینان قرار دهیم.

 

 






برچسب ها : یا صاحب الزمان  ,

      

برداشتهایی از سخنان خانم جلودارزاده

با سلام

از پارگراف اولیه سخنان خانم جلودارزاده می توانم این طور برداشت کنم که آن چه بعنوان راه امام حسین (ع) تا به حال از زبان علما و وعاظ و خطبا و مادحین شنیده ام اشتباه بوده است و امام حسین قیام کردند تا مردان ریش خود را بتراشند و زنان نیز دست از حجاب خود بردارند.

اما خانم جلودارزاده در پارگراف دوم درباره این مطلب که با زور نمی توان کشور را اداره کرد ، این حرف درستی است که همه به آن معتقدند ، خانم جلودارزاده بهتر است به این سوال پاسخ دهید که زور را می توان دو جور تفسیر کرد یک معنای آن فشاری است که به اشخاص وارد می شود بر اثر کاری که برخلاف میل آنهاست چه این کار درست باشد چه درست نباشد مانند کاری که طلحه و زبیر در برابر حضرت امیر(ع) می کنند ، چرا که سالیان سال بوده است که از آخور بیت المال نشخوار می کردند و حالا به آنها زور می آمد که علی می خواهد  جلوی ریخت و پاشهای آنان را بگیرد. و لابد باید در برابر کسانی که این چنین بودند با سیاست نرمش کنار می آمد با برداشت شما.

و مطلب دوم در این باب اینکه زور به چه کسانی می آید ؟ آیا به توده مردم می آید ؟ یا به کسانی که خود را تافته جدا بافته از ملت می پنداشتند و برای دیدن این اشخاص که خود مساله ساز انقلاب شده بودند و یکی سر از سفارت فلان و آن یکی از شهرام جون پول می گرفت و دیگری سر از جاسوسی در می آورد و مجلسیها و کسانی که خود را نماینده مردم می دانستند به نفع امریکا کار می کردند؟ حالا این فشار به اشخاصی وارد شده است که همچون قوم یهود خود را ارباب و مردم را رمه قلمداد می کردند و ورود  دیگران را به سیستم بالاتر کاست! غیرممکن می دانستند و مردم و جامعه فقط برای آنان ابزار تبلیغاتی بودند.

اما دومین برداشت از زور این است که در جامعه پلیسی زندگی می کنیم که حکومت نظامی است و مردم حق نفس کشیدن نیز ندارند. اما شما که این همه از زور انتقاد می کنید و این را به امام حسین نسبت می دهید ، آیا در جامعه ای که بخاطر کوتاهی شما و دوستانتان به فقر و فساد و تبعیض مبتلا گشته ، و رهبر معظم انقلاب از آن تعبیر به شبیخون فرهنگی و یا تهاجم فرهنگی کردند ،اگر کسی راهی بغیر از راه شما برگزیند پس یزید است و شما از عمل آن تعبیر به زور می کنید و حتما کاری که شما کردید عین صلاح است و آن چنان می تازید که خودتان خیلی علیه السلامید و الباقی ...

اما لازم بذکر است گریاندن برای امام حسین (ع) عین فضیلت است ، و اگر شما خوب کتب معتبر را مطالعه کرده باشید مانند کتب زیر : لولو و مرجان مرحوم محدث نوری ، حماسه حسینی شهید مطهری ، کبریت احمر مرحوم موسوی بیرجندی و دیگر کتب ، و در انقلاب اسلامی نیز به سیره بزرگان بنگرید ، همان زمان که خیلی ها با گریه کردن مخالفت می کنند ابرمردی که در مقابل امریکا آن چنان می ایستد که قدرتمندترین کشورها هراس داشتند ولی زمانی که مرحوم کوثری روضه می خواند و از مصایب اهل بیت می گوید آن چنان شانه هایش می لرزد که انسان ا باور نمی کند که این همان شخص است که در مقابل دشمنان صحبت می کند و همین مرد است که رمز ماندگاری انقلاب را گریه بر مصایب امام حسین (ع) می داند و در جایی این چنین می گوید که این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگهداشته است و یا محرم و صفر را زنده نگهدارید که ما هرچه داریم از این محرم وصفر است .

و بر این مطلب همه صحه می گذارند و کسی نمی تواند منکراین قضیه شود.

اما از آثار مطهری نیز چنین می توان فهمید که باید یزید زمان را شناخت و آیا شما در دوره کاری خودتان در این جهت حرکت کردید و چه اندازه توانستید این کار را انجام دهید و البته حرکتی  نکردید که اکنون این گونه آشفته اید.

اما اینکه برخی از مادحین در قبل خواندن خود مبلغ تعیین می کنند ، چیز نویی نیست ، در گذشته نیز وجود داشته است اما اینکه یک دفعه چطور می شود که خانم جلودارزاده به این جامعه هتاکی می کند ناشی از این مطلب است که جامعه هیاتی و مسجدی و بسیجی در گذشته به حساب نمی آمد و حضرات به ترویج دوچرخه سواری و لودگی و هرزگی می پرداختند ، و حالا که می بینند ای بابا این پتانسیل خیلی بزرگی بوده که می تواند مردم را به حرکت درآورد و حالا قافیه را باخته اندو همه چیز را به باد انتقاد و هتاکی گرفته اند.

اما در مورد تنویر افکار عمومی شما ابتدا بیائید چند مطلب را روشن کنید این 600 تخلفی که در زمان نخست وزیری میرحسین رخ داده است چه بوده است و افکار عمومی را روشن سازید تا بعد به الباقی ماجرا برسیم.

در مورد سکوت 16 ساله در دو دولت سازندگی و اصلاحات ، و همراهی میرحسین موسوی با اینان بعنوان مشاور، توضیحات متقن و منطقی ارائه دهید که چرا در زمانی که قاطبه ملت زیر باز سیاست تعدیل و تورم 49 درصدی خرد می شدند ، مسئولین مملکت و نمایندگان مجلس ، چقدر زندگیشان در سطح کمترین مردم بوده است ؟ آیا شما تابحال شده است که به پایین ترین منطقه همین تهران سرزده باشید و پای دردل آنان نشسته باشید؟ آقای میرحسین موسوی تابحال شده است که (البته بغیر از مصرف انتخاباتی) در مساجد حضور داشته باشد؟ در نمازجمعه در این 25 سال گذشته چرا حضور نداشته است ؟ مگر همین سیره پیامبر اعظم محمد مصطفی (ص) و امیرالمومنین نبوده است که با فرودستان می نشستند و لابد این روحیه تجمل گرایی و خودبزرگ بینی که مدام رهبر عزیزمان هشدار می دهند ، شما جماعت شیفته مقام گوشهایتان را گرفتید و نشنیدید و شاید شنیدید اما بروی خودتان نیاوردید در کره دیگری است؟

آقای میرحسین موسوی بیاید بگوید که اگر مداحی بد است پس چرا اجازه دادید که در زمان مدیریتتان آهنگران بخواند و جوانان به جبهه ها سرازیر شوند و جنگ را نیز با همین نواهای عاشورایی و حسین حسین گویان بدون اینکه وجبی از خاکمان را از دست بدهیم توانستیم دشمن تا بن دندان مسلح را زمین گیز کنیم.

از این طور حرف زدن امثال خانم جلودارزاده می توانم این طور برداشت کنم که این جور حمله کردن ناشی از ضعف هیاتها نیست بلکه نشان از پویندگی و بالندگی آن است و اما خانم جلودارزاده هرکاری عیب خود را دارد و شما نمی توانید مطلق همه چیز را بدجلوه دهید ، چرا که دیکته نانوشته بی غلط است و جامعه روشنفکری نیز از این قاعده مستثنی نیست .

اما در باب جو سازی نیز دوستان شما استاد جوسازی و شانتاژ تبلیغاتی هستند که اگر نیک بنگرید خواهید دید و دوستان شما بودند که در گذشته جوسازی کرده و حادثه18 تیر 78 را به بار آوردند و جامعه را به آشوب کشیده و کار را به جائی رساندند که به رهبری هم توهین شد و در هر کشوری بود جور دیگری رفتار می شد که بازهم این روحیه لطیف نظام و رهبری آن است که همچنان هستند.ویا درباره تحصن نمایندگان مجلس ششم بازهم شانتاژ تبلیغاتی دوستان شماست که در روزنامه ها و سایتها بیداد می کند.

اما مطلب آخر اینکه ترس و خفقان در دوران حکومت دوستان شما (سازندگی و اصلاحات) چگونه بود ؟ رئیس جمهور که هیچ انسان جرات نمی کرد به سمت یک مدیرکل برود و این روحیه باعث شده بود بین مردم و نظام فاصله بیفتد و احمدی نژاد هرکاری هم که نکرده باشد بین توده مردم و نظام آشتی دوباره ای برقرار کرد که دیگران نتوانسته بودند این کار را انجام دهند و این طبقه که شما و دوستانتان آن را قشر آسیب پذیر می نامیدید ،به فرموده بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران : یک موی آنها به کاخ نشینان می ارزد و شما این جماعت را فراموش کردید که مصداقهای آن بر همگان هویدا بود و این بازهم احمدی نژاد بود که در برابر مردم طبقه پایین سرخم کرد و خود را نه رئیس جمهور بلکه نوکرمردم خطاب کرد که متاسفانه خانم جلودارزاده، شما و دوستانتان به جز خود و گروهتان کسی را نمی دیدید .

و نکته پایانی و اختصاصی نسبت به خودشما بیایید و جهت تنویر افکار عمومی بفرمائید که چه خدماتی برای کارگران انجام داده اید که وضعیت شغلی کارگران بهبود یابد و اصلا چه کسی شما را بعنوان نماینده کارگران معرفی کرده است ؟ و اگر راست می گوئید بگذارید کارگران نمایندگان واقعی خود را  با رای دادن انتخاب کنند که اگر  چنین شود شاید به شما هم اعتنایی نکنند .

و در آخر از خداوند منان ظهور حجتش و سلامتی نایب حجتش و حسن عاقبت بخیری برای همه را می طلبم .

احمد آدینه خیرآبادی

برادرزاده و برادر شهیدان خیرآبادی

1388/02/26






برچسب ها : انتخاب88  ,

      
   1   2      >




+ با مطالب بیائید کاروان عاشقی را تا انتهای مسیر دنبال کنیم وکاروان عشق قربانیها را به مذبح می برد بروز هستم سری به ما بزنید



+ با سلام بروز شدیم با مطالب زیر

+ با سلام خدمت همه دوستان وبلاگ بدریون بعد از مدتها با مطلب زمانی که مسائل مربوط به جوانان در گیرو دار بازی های سیاسی به فراموشی سپرده می شود ، ما را یاری نمایید تا بتوانیم بهتر بیندیشیم و در راستای تعالی انسانها گام برداریم.

+ با سلام با سه مطلب زیر بروزم به ما هم سری بزنید . من و مادرم من و طلائیه ما و صحنه انتخابات

+ با سلام وبلاگ شهیدان زنده با مطلبی با عنوان من و مادرم بروز است . بخوانید و نظر دهید.www.badrioon.parsiblog.com یا علی مدد - التماس دعا