سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
وصیتنامه شهدا
وصیت شهدا
نویسندگان
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 8
کل بازدید : 202366
تعداد کل یاد داشت ها : 104
آخرین بازدید : 103/9/13    ساعت : 9:46 ع
درباره
احمد آدینه خیرآبادی[43]

من از نسل سرخم ، نسل خون ، ایثار واز خودگذشتگی و با این چیزها ازبچگی بزرگ شده ام وخوب می فهمم جنگ چیست . وشاید یکی از دلایلی که به نقد جنگ پرداخته ام همین باشد...
ویرایش
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
امکانات دیگر
کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
ابر برچسب ها
دفاع مقدس از زبان شهیدان ، مرتضی جون میدونم زنده ای و نمردی ، تخریب قبور شهدا ، تخریب قبور شهدا به چه قیمتی ؟ ، جوانان و مسائل آنان به زبان خودشان ، حاجیان قربانیتان قبول،قربانی بدون وجود امام چیست؟ ، خاطرات شخصی ، امان ز خنده های بچه های شام ، انتخاب88 ، با ولایت زنده ایم تا زنده ایم رزمنده ایم- شهدای دفاع مقدس- آقا- ، بازسازی بنیاد شهید خانواده شهدا و ایثارگران ، برداشت = سخنان بزرگان ، به آمریکا بگوئیداز دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر ، بهشت زهرا-گلزار-ساماندهی-تخریب-امام حسین- امام خمینی-ظهور-امام خ ، منافق حیا کم مملکت رو رها کن ، مهدی بیا-شب هجران -سحر-صاحب الزمان ، نجوا با پیامبر اعظم / عزا عزاست امروز روز عزاست امروز / فاطمه مر ، هرکه دارد سر یاری حسین بسم الله هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله ، وای مادرم ، ولایت فقیه - امام المسلمین - علی زمان ، یا صاحب الزمان ، دل نوشته ، دوکوهه ، سایر دوستان ، سخنی با میرحسین ، سردار سلیمانی ،حاج قاسم ، سلام بر امام رضا=غریب الغرباء= معین الضعفاء الفقراء ، شهدا-تخریب-آدینه- حاج همت- براتی-بازسازی گلزار شهدا- یهشت زهرا ، شهدا-تخریب-بازسازی-امام حسین-امام خمینی-امام خامنه ای-آدینه ، شهدای ایران-تخریب گلزار شهدا- آدینه- براتی-بازسازی- تخریب- بهشت ، شهید بهشتی ، شهید خیرآبادی را زبان مادرش باید شناخت ، من مدیون اشکان مادرم هس ، شهیدان را شهیدان می شناسند ، شهیدان زنده -پیچک-لشکر ویژه سید الشهداء -لشکر 27 ، غزه شهر خون و قیام ، غزه می جنگ / اسرائیل می لرزد ، گلزار شهدا- براتی- آدینه-خیرآبادی - امام خمینی- امام خامنه ای- د ، اتخاب 88 ، امام خامنه ای ، امام خامنه ای و درک ضعیف ما ،

جنگ و نگاه جامعه و مسئولین به آن

با سلام

وقتی صحبت از جنگ میشودعده ای آن را تقبیح می کنند که فی نفسه اشکاال که ندارد بلکه درجای خود قابل  تحسین و ستایش است ، بله جنگ فی نفسه خوب که نیست بلکه باعث ویرانی و کشتار و خرابی هم می شود .

اما زمانی که جنگ بر سر اعتقاد و عقیده باشد نه تنها زشت و کریه نیست بلکه باعث شکوفایی و رشد و نزدیکی مردم یک جامعه به هم می شود .البته ممکن است عده ای بیایند و چنین بگویند که آیا به خاطر هراعتقادی باید جنگید ؟ بنده می گویم بله و خیر .

شما در فرمایشات پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله وسلم » نیز به این نکات ظریف پی می بری ، مثلا به کسانی که از جبهه جنگ بر می گردند می گوید آفرین بر کسانی که از جهاد اصغر برگشته اند وقتی اصحاب از جهاد اکبر می پرسند می فرمایند « جهاد با نفس ».

ببینید عزیزان این نشان دهنده این است که جهاد و جنگ نیزانواعی دارد که برای جامعه فعلی ما لازم بلکه واجب است که این مطلب را بشکافند و بر اساس آن به مقوله جنگ بنگرند و خواهی ، نخواهی جامعه و فرهنگ آن را نیز تحت الشعاع خود قرار می دهد .

یا شما وقتی به حادثه عاشورا نظر می اندازی متوجه این نکته می شوی که جنگ امام حسین « علیهم السلام » و یزید مبارزه ای اعتقادی – سیاسی می باشد ، و در جامعه ای مانند جامعه ما که جوان است باید به این نکات ظریف کمال دقت شود تا بتوان در راه سعادت که همان راه اهل بیت عصمت و طهارت « علیهم السلام » است ، قدم نهاد و آن قدر غوطه خورد تا به مانند خودشان که در هر برهه ای با سیاست خاص خود و روش جنگی مناسب که دردوره ای جنگ نظامی، دوره ای دیگر جنگ اعتقای ، دوره ای مبارزه علمی ، دوره ای مبارزه در داخل شدن در درون حکومت کفر و حتی مبارزه اعتقادی درزندان ندای حق را طنین انداز کردند و شهد شیرین شهادت را عاشقانه و عاملانه و از روی آگاهی نوشیدند و به جایگاه واقعی خود رسیدند.

اما درست است که راه مبارزه باز است ، در خیلی از موراد عمق و بعد جنگ فرهنگی خیلی موثرتر از بعد نظامی است ، چرا که با فکر مردم کار دارد .

درست است که جنگ طلب بودن در همه جا تقبیح شده است ، حال اگر مورد هجوم قرار بگیری آن هم از جهت اینکه شما در حال پی ریزی راه حق و ایجاد بستری برای رشد فکری و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی جامعه خود هستند ، حال به نظر شما چه باید کرد ؟ آیا باید دستها را مانند افراد زبون بالا برد و تسلیم شد ؟ یا باید با شجاعت تمام در مقابلشان ایستاد و آنها را بر سر جایشان نشاند ؟ بگذارید به طور ملموس مثال بزنم ، اگر کسی به خانه شخصی شما وارد شود و هدفش نیز این باشد که شما را از منزلتان بیرون کند و به اهل خانه شما حمله کرده و مورد آزار و اذیت قرار دهد ، خوب شما  با علم به این قضیه ، در مقابل کار وی چه خواهید کرد ؟ حال گستره این موضوع را در کل کشور قلمداد کنید ، بعهترین راه را دفاع می دانید و با تمام قوا در مقابل وی ولو به قیمت کشته شدن خودتان می ایستید. حال اگر این دفاع همراه باشد با الگوبرداری از حرکت به حق الهی مثلا اباعبدالله الحسین « غلیهم السلام » ، آن وقت این دفاع نه تنهامعنای محاوره ای خود را از دست می دهد بلکه دور آن را هاله ای از نور و قدسیت ، البته نه آن قدسیتی که نشود الگوبرداری کرد ، می گیرد و راه را برای نصرت های بعدی فراهم می کند .

و افراد شرکت کننده در آن نیز با متابعت از آن راه حماسی را بوجود می آورند که در جای خود قابل بحث و واکاوی و الگوبرداری برای تمام آزادیخواهان می بالشد.

اگر حضور ذهن داشته باشید ، به این نکته اشاره شد که جنگ اباعبدالله الحسین جنگ اعتقادی نیز بود ، چرا ؟ بدین دلیل که زمانی که ایشان این کاررا انجام می دهند از دینی که جدش رسول الله  مبلغ آن بوده است و فقط مردم به یک سری چیزها که از روی عادت زدگی به آن دچار هستند انجام میدهند و به جای پرداختن به عمق دین به ظواهر می پردازند و حال آنکه در همین دوره به تعبیر پیامبر بوزینگان بر اریکه قدرت تکیه می زنند و به فرموده همین پیامبر اگر بر اریکه قدرت تکیه زدند باید آنها را کشت و حال آنکه تکلیف مشخص است و در چنین موضعی باید این چنین برخورد کرد و پس ایرادی بر کسانی که در این وادی قدم می گذارند و راه هم همین است وارد نیست ، پس راه هم مشخص و معین است و به جز  این راه راه دیگری وجود ندارد .






برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان  ,

      

السلام علیک یا روح الله 

نامه شهید چمران به امام خمینی درباره رابطه با لیبی 

 شهید چمران ستاره درخشان شهدا در بین مستضعفین

 

در تاریخ 16دی 1386

آنچه در پی می‌آید، متن کامل یکی از دست‌نوشته‌های دردمندانه سردار رشید اسلام دکتر مصطفی چمران است که در اولین ماه‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به دنبال انتشار خبر تجدید روابط ایران با لیبی و سفر عبدالسلام جلود نخست‌وزیر وقت رژیم قذافی به تهران، نگاشته شد.
به گزارش «سایت فردا»، تصاویر این دست‌نوشته به ظاهر ناتمام، چندی پیش توسط یکی از علاقمندان آن شهید عزیز برای طرح پژوهشی «روایت صدر» ارسال گردید.

در این نامه آمده است:
نمی‌دانم چگونه ممکن است که رهبر انقلاب اسلامی ایران دست خود را در دست مجرمین بگذارد؟ مگر ما به خاطر خدا قیام نکرده‌ایم؟ مگر به راه علی و حسین نمی‌رویم؟ مگر نمی‌خواهیم که ارزش‌های خدایی را استقرار دهیم؟ چگونه می‌خواهیم که انقلاب اسلامی ایران را با کثافات مجرمین آلوده کنیم؟ چگونه می‌توانیم طهارت و اخلاص بی‌نظیر شهدای انقلاب ایران را لجن‌آلود کنیم؟
معمر قذافی رئیس دولت لیبی، با کمال بی‌شرفی و بی‌انصافی، هفت ماه پیش رهبر شیعیان لبنان را دزدیده است. دلایل متقن بر این حقیقت وجود دارد و همه دولت‌های مرتبط نیز بر این قضیه گواهی می‌دهند. توطئه‌ای امپریالیستی و صهیونیستی علیه شیعیان لبنان جریان دارد؛ سرزمینشان در حال قطعه قطعه شدن است؛ مردم محرومش زیر آتش‌بار اسرائیل همه روزه جان می‌دهند؛ در تحت چنین شرایطی تنها رهبر دلیر و شجاع و دلسوز چنین مردمی نیز ربوده می‌شود؛ این عمل ناجوانمردانه قسمتی از همان برنامه صهیونیستی است و معمر قذافی دانسته یا ندانسته به مصلحت اسرائیل و آمریکا قدم بر می‌دارد.
چه کسی است در عالم که به جرم لیبی در نابودی موسی صدر آگاه نباشد؟ و تازه اگر کسی تردید داشته باشد، باید تحقیق کند؛ و در حالت شک صلاح انقلاب ایران نیست که خود را به چنین جنایتکارانی آلوده نماید.
حضرت آیت‌الله بارها درخواست زیارت معمر قذافی را به ایران رد کرده‌اند؛ و دولت ایران نیز بارها درخواست تجدید روابط دو دولت را موکول به بازگشت موسی صدر کرده است. چطور یک‌باره خبر تجدید روابط با لیبی انتشار می‌یابد و جلود معاون معمر قذافی رهسپار ایران می‌شود؟ مگر تغییری در برنامه و خط مشی بوجود آمده است؟ یا مگر آدم‌دزدی و یا آدم‌کشی دیگر جرم نیست؟
راستی حرام است که طهارت انقلاب ما به کثافات این جنایت‌کاران آلوده گردد. راستی حرام است که این مصلحت‌طلبان بی‌دین، انقلاب اسلامی ایران را ملعبه سیاست‌بازی‌های خود کنند تا در دنیای ظلمانی و طوفانی موجود ندای اسلام و انقلاب در دهند و ستمدیدگان محروم و مظلوم را بفریبند.
ای محمد (ص)، ای خاتم‌النبیین، ای سرور انسان‌ها، تو کجایی که ببینی چه کسانی رسالت پاک تو را برای خودخواهی‌های خود آلوده می‌کنند و به نام اسلام بزرگترین ضربه‌ها را به اسلام می‌زنند. ای علی (ع)، ای مظهر اسلام راستین، ای رمز انسانیت …

منبع: سایت فردا






برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان  ,

      

امام خمینی حقیقت همیشه زنده است . امام المسامین خامنه ای  

پیام حضرت امام ‏خمینی بمناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران

داغ برادر را برادر مرده داند و بس 

بسم ‏الله الرحمن الرحیم

انالله وانّاالیه راجعون

شهادت انسان‏ساز سردار پرافتخار اسلام، و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به «ملاء اعلی»، دکتر مصطفی چمران را به پیشگاه ولی‏عصر ارواحنا فداه تسلیت و تبریک عرض می‏کنم. تسلیت از آنرو، که ملت شهیدپرور ما سربازی را از دست داد، که در جبهه‏های نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران، حماسه می‏آفرید و سرلوحه مرام او اسلام عزیز و پبروزی حق بر باطل بود. او جنگجویی پرهیزگار و معلمی متعهد بود، که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت و تبریک از آنرو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملت‏ها و توده ‏های مستضعف می‏کند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش می‏دهد. مگر چنین نیست که زندگی عقیده و جهاد در راه آن است؟
چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیروابسته به دستجات و گروه‏های سیاسی، و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست، و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید.
هنر آن است که بی‏هیاهوهای سیاسی، و «خودنمایی»های شیطانی، برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر.
و اما ما می‏توانیم چنین هنری داشته باشیم، با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند.
من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملت‏های مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق، و به خاندان و برادر محترم این مجاهد عزیز، تسلیت عرض می‏کنم. و از خداوند تعالی رحمت برای او، و صبر و اجر برای بازماندگان محترمش خواهانم.

اول تیرماه شصت
روح ‏الله ‏الموسوی‏ الخمینی

چمران زنده است تا تاریخ زنده است




برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان  ,

      

من و شهدای کهف الشهداء و لنجک

 

شهدا را به یاد بسپاریم نه به خاک

چه توفیقی شهدا نصیب ما کردند ، اقا الان که فکر می کنم  خداوند را شکر می کنم .

درست یادم هست روزی که شهدا را می خواستند دفن کنند روز شیفت کاری بنده بود و بعد از دو روز باید می رفتم ولنجک ، درست پایین جائی که شهدا مدفونند .

میدان دانشگاه که رسیدم و با موتور وارد بلوار دانشجو شدم ، آقا من که با شهدا غریبه نبودم یک دفعه جا خوردم ، دیدم درب ورودی دانشگاه شهید بهشتی شلوغ است و کمی که نزدیکتر شدم جمعیت حاضر را دیدم  و ماشین های نظامی و مردم و دانشجوها در کنار هم برای تشییع پیکر مطهر شهدای گمنام آمده اند  و کمی که بالا رفتم درست نزدیک مجمتمع تجاری ولنجک تحرک جمعیت به قدری بود که راه  را بسته بودند و مجبور شدم که از مسیر مقابل بلوار دانجو در خلاف جهت حرکت کنم تا شیفت را از همکارمان تحویل بگیرم .

چه سعادتی نصیبمان شده بود روز جمعه و شهادت بی بی فاطمه زهرا و تشییع شهدا ، آن هم در منطقه ای که نام شهدا خیلی کمتر شنیده می شد.

و ما وقتی از مسیری که به خوبی می شناختم با سید دوستمان بالا می رفتیم و به منطقه نیز کاملا آشنا بودیم ، فوج فوج جمعیت را می دیدیم که به سینه کش کوه می آیند و همچنان اضافه می شوند .

البته در مورد موقعیت مکانی آنجا اگر خدا بخواهد طی مطلب دیگری توضیح خواهم داد و اثری که دفن شهدا بر این منطقه تهران گذاشته است و مردم ولنجک باید به خودشان ببالند و در تعظیم راه شهدا کوشا باشند . انشاء الله

فقط برای من که از بچگی با تشییع شهدا بزرگ شده بودم و آشنا بودم  ، به یاد تشییه جنازه اخوی خود و اسماعیل کریمی افتادم .

 شهیدان کهف الشهدا مانند ستاره ای بر بلندای تهران می درخشندشهدا برای همیشه مانده اند

 

یا علی مدد

ادامه دارد ........






برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان  ,

      

بسم رب الشهداء و الصدیقین

به اطلاع دوستان عزیز می رسانیم که مراسم سالگرد ، بسیجی دلاور ، معلم اخلاق و اسوه گذشت و ایثار شهید اسماعیل کریمی این هفته در بهشت زهرا بر سر مزار آن شهید عزیز برگزار می گردد ، لذا از تمامی دوست داران راه سرخ شهیدان دعوت می گرد در این مراسم معنوی شرکت نمایند.

زمان : پنج شنبه 87/2/12 از ساعت 15 الی 17

از طرف خانواده آن شهید






برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان  ,

      

» دیدار حجت الاسلام انجوی نژاد با حضرت آیت الله حائری شیرازی
 

حجت الاسلام انجوی نژاد به همراه هیئت مدیره کانون فرهنگی رهپویان وصال ، صبح امروز در منزل حضرت آیت الله حائری شیرازی نماینده ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه شیراز حضور یافتند.
در این دیدار حضرت آیت الله حائری شیرازی پیرامون واقعه بمب گذاری حسینیه سید الشهداء فرمودند :
« این انفجارٍ دیشب یادآور انفجار حزب جمهوری اسلامی بود و تولد کانون را با این شهادت ها به شما عزیزان تبریک می گویم.
و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله و کان الله غفورا رحیما »






برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان  ,

      

مصاحبه با حجت الاسلام انجوی نژاد پیرامون بمب گذاری در حسینیه سید الشهداء
 

کلیت این واقعه را جهت اطلاع مردم کشور عزیزمان و به دستور حضرت آیت الله حائری شیراز ی نماینده مقام معظم رهبری در استان فارس و امام جمعه محترم شیراز عرض می کنم :
دیشب بعد از سخنرانی، حدود ساعت 21:10 متوجه انفجاری در محل کانون شدیم و بعد از کارشناسی گروه های متخصص، به این نتیجه رسیدند که شخصی مواد منفجره را در زیر قفسه ای که مربوط به نمایشگاه معراج شهدا می باشد، قرار داده است. در این قفسه آثاری از شهدا من جمله لباس، پوتین، چکمه، کلاه آهنی، پوکه های خمپاره منور و پوکه توپ به عنوان گلدان استفاده شده بود که با انفجار این ها تبدیل به ترکش شده و متاسفانه منجر به جراحت شدید و شهادت جمعی از دوستانمان شد و در بررسی دقیق با توجه به اینکه در زیر قفسه، چاله ای ایجاد شده است معلوم گردیده که در آن مکان مواد منفجره کار گذاشته شده بوده است. و شدت انفجار به حدی بوده است که موج آن قفسه را به آسمان پرت کرده، به سقف حسینه زده و برگشت خورده است. لازم به ذکر است که این مواد منفجره در کیفی که در زیر قفسه بود، جاسازی شده بود.
در دیدار امروز بنده با آیت الله حائری نماینده مقام معظم رهبری در استان فارس در ساعت 7 صبح، ایشان بیاناتی را بیان نموده اند که که چکیده آن جهت اعلام به ملت عزیز ایران به شرح زیر است:
هیچ مواد منفجره ای در این نمایشگاه معراج شهدا وجود نداشته است و تمام قدرت این انفجار به این قفسه بوده است که به عنوان ترکش بعد از انفجار عمل کرده است. موج انفجار به قدری شدید بود که قفسه 600 کیلویی را پرتاب کرده است و نفراتی را قطعه قطعه کرده است و حدود 170 نفر را مجروح کرده است و در سقف حسینه شکاف عظیمی ایجاد کرده است که طبیعتا می توان نتیجه گرفت که مقدار مواد منفجره زیاد بوده است.






برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان  ,

      

بای ذنب قتلت

 

 

 

با خبر شدیم که حدود ساعت ?? شنبه شب ، دوستانمان در شیراز در حسینیه سیدالشهداء کانون فرهنگی رهپویان وصال به مدیریت حجت الاسلام انجوی نژاد ، توسط یک بمب دست ساز مورد حمله خودفروختگان و دست اندرکاران دشمنان اسلام قرار گرفته اند.

از طرف خود و موسسه فرهنگی مرثیه اشک تبریک و تسلیت خود را به خانواده های شهدای این حادثه اعلام داشته و برای بازماندگان آرزوی سلامت و تندرستی را داریم . و به دشمنان اسلام و معاندین داخلی نیز اعلام می داریم که تا نفس بالا می آید تا آخرین نفس و تا اخرین قطره خون در مقابل اعمال کثیف و ناشایست آنان خواهیم ایستاد تا انشاء الله این انقلاب حفظ شود و نسل به نسل ادامه یابد تا به دست صاحب اصلی آن یعنی حضرت حجت الله سپرده شود.

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و لعن الله اعداء  الله ظالمیهم من الاولین و آلاخرین

 






برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان  ,

      

جنگ ما جنگ بین حق و باطل بود. امام خمینی ( ره)

با سلام خدمت دوستان عزیز که هیچ هم و غمی جز زنده نگهداشتن تاریخ این مرز و بوم در عرصه دقاع مقدس ندارند .

برادران و خواهران گرامی جمعه روزی که همه حاضر می شوند تا یک عملیات دیگر را در تاریخ کشور رقم بزنند ، شاید عده ای این قسمت تاریخ را به یاد نداشته باشند که عملیات امروز مدیون 24 اسفند ماه سال 62 و 63 است .

بله تعجب نکیند روز 24 اسفند سالروز عملیات های غرور آفرین خیبر و بدر در مناطق هورالعظیم و طلائیه و جزایر مجنون در شرق دجله است و ما نیز چند سالی بود که مراسمی تحت همین عنوان در منزل شهید خیرآبادی برگزار می کردیم .

امسال متاسفانه به دلایل مشخص و غیر منتظره و حتما مشکلات اعتقادی که در درون وجود داشته است کمی با تعلل انجام می شود .

قرار بر این بود که چند روز قبل اعلام کنیم ولی به هر دلیلی موفق نمی شدیم .

امشب به نام نامی شهدا و با رمز عملیات های خیبر و بدر که با رمز (( یا رسول الله )) و (( یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها )) قصد داریم که فردا بر سر مزار آن شهید با دوستان بسیج پایگاه شهید کریمی گرد هم آئیم .

و از دوستانی که مایلند طبق اطلائیه زیر می توانند به دیگران نیز خبر دهند تا دراین بیعت با شهدا شرکت کنند.

 

 

 

شهیدان زنده اند الله اکبر / به خون غلطیده اند الله اکبر




برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان  ,

      

از بازماندگان چه خبر ؟ 

 

 

پیام  شهدا : بعد از ما چه کردید ؟

بعد از جنگ چه بر سر بازماندگان آن آمد؟

گزارش زیر را از نشریه تازه تاسیس گزارش جامعه که توسط برادر عزیز « سید ابوالفضل محمدی » در شماره 1 ، نیمه دوم بهمن 1386 ، صفحه 5 منتشر شده است برای انعکاس بیشتر خوانندگان درباره نقد جنگ قرار می دهیم باشد که مسئولین عزیز کمی از این زرق و برق شهری و دعواهای سیاسی دست برداشته و به خادمین واقعی تبدیل شوند و کمی هم به زمان گذشته برگردند تا ببینند کسانی که به اینان رای داده اند و سختی و بار اصلی انقلاب را به دوش کشیده اند در چه وضعیتی هستند . انشاء الله .

 

تابستان سال 1381 جهت ساخت مجموعه مستندی از مقاومت و رشادت های مردم غیور و مقاوم شهرهای مرزی که در روزهای اول جنگ به اشغال نیروهای بعثی در آمده بود . به شهرهای مختلف سفر می کردیم. در اقامت چند روزه ای که در گیلانغرب داشتیم ، متوجه شدیم که تندیس زنی است که به عنوان نماد مقاومت گیلانغرب معروف است . او فرنگیس حیدرپور تام دارد ، در ابتدای جنگ و روزهای نخستین حمله ی دشمن به گیلانغرب و اشغال شهر به همراه اهالی روستای گورسفید که در نزدیکی گیلانغرب است به کوه ها و مناطق اطراف شهر پناه می برند و در آنجا با برپایی چادرها و اقامت گاه های موقت به زندگی خود مشغول می شوند . در یکی از روزها که برای آوردن مقداری از اسباب و وسایل زندگی فرنگیس ، به همراه پدر و دایی اش به روستا می روند ، پس از برداشتن وسایل و در راه برگشت به کمین دو تن از نیروهای عراقی می خورند ، در شرایط بوجود آمده از دست کسی کاری ساخته نیست و آنها مجبورند تسلیم دشمن شوند ، ولی فرنگیس با خود فکر می کند و می بیند نمی تواند تن به اسارت و ذلت دهد ، در حالی که پدرش و دائی اش از همه جا ناامید شده اند چشمش به تبری می افتد که  برای هیزم شکستن هیزم به همراه خود آورده اند ، در یک لحظه و با یک حرکت سریع تیر را برداشته و به نیت از بین بردن دشمن و یا شهادت خود به آنها حمله می کند و یکی از عراقی ها را به هلاکت رسانده و دیگری را زخمی میکند و یکی از عراقی ها را به هلاکت رسانده و دیگری را زخمی می کند و به کمک همراهان او را بر مرکبی که به همراه داشته اند بسته و به محل اسکان خود می برند و تحویل نیروهای سپاه مستقر در آنجا می دهند.

با خود اندیشیدم که این جنین قهرمانی حتما به دنیای باقی شتافته که حتی ما هم از او خبری نداشتیم ، ولی یک نفر از اھالی گیلانغرب به ما گفت که فرنگیس زنده است و در روستای گورسفید زندگی می کند . به نیت دیدار او و ساخت مستندی از زندگی اش به روستای گور سفید رفتیم ، در ذهنم پیرزنی را مجسم می کردم که در یک خانه ی نسبتا بزرگ و نوساز و شکیل زندگی می کند ( حداقل شاخنمانهایی مانند شهر گیلانغرب ) وارد روستا که شدیم ، راه های خاکی و پر دست انداز داشت که از سگ و گربه گرفته تا گتو و گوسفند و مرغ و خروس در میانه راه سرگردان بودند و ما مجبور بودیم توقف کنیم تا آنها عبور کنند و بعد ما برویم ، روستا را که دیدم کمی ذهنیتم عوض شد ولی گفتم : حتما خانه ای که این قهرمان ملی در ان زندگی می کند متفاوت تر از خانه های دیگر است و شاید او به این روستا و مردمانش عادت کرده که در اینجا مانده و خوب حتما از رفاه نسبی برخوردار است .

پرسان پرسان به درب خانه اش رسیدیم ، دخترکی در انجا نشسته بود و با خاک بازی می کرد ، سراغ فرنگیس را از او گرفتیم ، به داخل خانه رفت و دقایقی بعد خانی حدود 42 ساله به استقبال ما آمد و با دیدن ما بدون اینکه چیزی بگوید فقط سلام علیکی کرد و ما را به داخل منزل تعارف کرد ، به او گفتم با خانم فرنگیس کار داریم ، گفت : بفرمایید ، بفرمایید تازه از راه رسیده اید و خسته اید .

وارد حیاط خانه شدیم ، حیاط نسبتا بزرگی که تعدادی مرغ و خروس داخلش بود و به این سو و آن سو می رفتند ، طویله ای هم بود که یک راس گاو لاغر و نحیف در ان مشغول نشخوار بود ، گوشه این حیاط و یا بهتر بگویم زمین خاکی ، خانه ای به چشم می خورد ، با تعارف آن خانم وارد خانه شدیم ، از همان در که وارد شدیم ، مثلا آنجا آشپزخانه بود .

یک اجاق گاز کهنه و رنگ و رو رفته و چند دیگ مسی بزرگ و کوچک ، وارد اتاق که شدیم در و دیوار گلی آن نظرم را به خود جلب کرد ، سراغ فرنگیس را گرفتیم ، گفت خودم هستم ، تمام ذهنم به همه ریخته بود نه روستا ، نه خانه و نه خود فرنگیس آن چیزی که در ذهن من نبودند و کاملا 180 درجه با ذهنیات من تفاوت داشت .

به او گفتم از خودت بگو و ماجرای درگیری ات با نیروهای عراقی را تعریف کن ، خودش را فرنگیس حیدر پور معرفی کرد و ماجرا را همان طور که اهالی برایمان تعریف کرده بودند بازگو کردو می گفت در آن حدود 20 سال داشته است .

به او گفتم چگونه و با چه جراتی به دشمن جمله کردی ؟ گفت ، خوب مجبور بودم چاره ای نداشتم ، باید از خودم دفاع می کردم و ...

فرنگیس تمایل به صحبت کردن نداشت و به سوال های ما خیلی کوتاه پاسخ می داد ، یکی از همسایه ها که متوجه حضور ما شده بود جلو آمد ، وقتی علت ناراحتی فرنگیس را او پرسیدیم ، می گفت شوهرش 2 یا 3 ماه پیش از دنیا رفته و فرنگیس با چند بچه ی قد و نیم و کلی بدهی تنها مانده مدتی هم که همسرش در بستر بیماری بوده در مزارع این و آن کار کرده و هزینه ی بیمارستان و مخارج زندگی را می داد و حالا دیگر توان کار کردن را ندارد و تنها درآمد ش از فروش شیر گاوی است که در گوشه ی حیاط خانه می بینید و آن هم روزی 300 تومان بیشتر نمی شود که هر ماه می شود 9000 تومان . تصویربرداری ما در گیلانغرب ب تمام شد ، حاج علی داد شاه مرادی که از جمله کسانی بود که در روزهای آغازین جنگ فرماندهی سپاه گیلانغرب را به عهده داشت و در بسیج مردم و آموزش نظامی آنان و مقاومت های مردمی زبان زد خاص و عام بود آدرس پارکی را در کرمانشاه به ما داد که در آن تندیسی از فرنگیس وجود داشت ، در مسیر برگشت به کرمانشاه رفتیم و در آن پارک در کمال ناباوری چیزی را می دیدم که حتی از وضع زندگی فرنگیس عظیم الجثه و غول پیکر که به گفته یکی از اهالی شهر تمام فلزی ست و در حدود 50 و 60 میلیون و شاید هم بیشتر ارزش دارد .

به یاد خانه محقر فرنگیس افتادم و اوضاع زندگی اش و اینکه اگر این مبلغ را که برای مجسمه نماد مقاومت گیلانغرب هزینه شده برای خودش هزینه می شد چه تحول بزرگی در زندگی او رخ می داد و دل فرنگیس و کودکان خردسالش شاد می شد .

ولی این مجسمه که نماد مقاومت گیلانغرب را به تصویر کشیده ، حتی برای خود مردم کرمانشاه که آن مجسمه در آن قرار دارد ناآشنا ست و دردی از هیچ کس دوا نمی کند ، به قول یکی از همراهان ، ای کاش می شد این مجسمه را از اینجا می بردیم و می فروختیم و خرج زندگی فرنگیس می کردیم !....






برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان  ,

      
   1   2   3   4      >




+ با مطالب بیائید کاروان عاشقی را تا انتهای مسیر دنبال کنیم وکاروان عشق قربانیها را به مذبح می برد بروز هستم سری به ما بزنید



+ با سلام بروز شدیم با مطالب زیر

+ با سلام خدمت همه دوستان وبلاگ بدریون بعد از مدتها با مطلب زمانی که مسائل مربوط به جوانان در گیرو دار بازی های سیاسی به فراموشی سپرده می شود ، ما را یاری نمایید تا بتوانیم بهتر بیندیشیم و در راستای تعالی انسانها گام برداریم.

+ با سلام با سه مطلب زیر بروزم به ما هم سری بزنید . من و مادرم من و طلائیه ما و صحنه انتخابات

+ با سلام وبلاگ شهیدان زنده با مطلبی با عنوان من و مادرم بروز است . بخوانید و نظر دهید.www.badrioon.parsiblog.com یا علی مدد - التماس دعا