جوانان واژه ای گم شده در این جامعه
ادامه مطلب...
برچسب ها :
جوانان و مسائل آنان به زبان خودشان ,
جوانان واژه ای گم شده در این جامعه
ادامه مطلب...
برچسب ها :
جوانان و مسائل آنان به زبان خودشان ,
علم الهدی: عمر سعد هم سپاه خود را مردم خداجو نامید
در پاسخ به بخشی از بیانیه اخیر میرحسین موسوی که در آن به سخنان آیت الله علم الهدی در اجتماع عظیم و چند میلیونی مردم در روز چهارشنبه تعریض شده بود، امام جمعه مشهد جوابیه ای نوشته اند که متن کامل آن که یک نسخه از آن به کیهان ارسال شده از نظرتان می گذرد.
پاسخ آیت الله علم الهدی به میرحسین موسوی
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
علی رغم اینکه بنا دارم به انبوه فحاشی ها و دشنام هایی که در سایت های مختلف هواداران شما و مطبوعات وابسته نثار بنده می شود پاسخی ندهم ولی چون چند جمله در ارتباط با سخنرانی در روز چهارشنبه گذشته در میدان انقلاب در بیانیه شما ملاحظه کردم فکر کردم خاطر شما را به نکات ذیل معطوف نمایم.
1- شما این بیانیه را با سلام به ابی عبدالله شروع کرده و نمی دانم مقصودتان کدام ابی عبدالله است اگر مقصود شما اباعبدالله الحسین(ع) است باید عرض کنم این بیانیه شما در ابتدا دچار یک پارادوکس است شما به اباعبدالله الحسین سلام داده اید و تصریح فرموده اید: حرب لمن حاربکم و در همان سطور اولیه افرادی که علی رئوس الاشهاد نشان داده شدند پرچم مشکی مثلث که بر روی آن نوشته شده بود یا حسین شهید دور سر چرخاندند و در آتش انداختند و اعلام حرب با حسین نمودند آنها را مردم خداجوی خواندید آیا این اظهار شما شبیه آن نیست که در عصر تاسوعا وقتی عمر سعد به لشکر خود فرمان یورش به طرف سیدالشهدا(ع) داد آنها را خیل الله نامید و فریاد زد «یا خیل الله ارکبی و با الجنه ابشری» (ای لشکر خدا سوار شوید به بهشت شما را بشارت باد)
2- شما فرمودید بنده از بلندگوی دولتی صحبت کردم یقیناً حدود دو میلیون و پانصد هزار مخاطب بنده هم در آن روز به نظر شما جمعیت دولتی بودند و حبذا به دولتی که این همه جمعیت دارد.
شما فرمودید: بنده مردم را به جنگ با یکدیگر دعوت کردم به اینکه یک عده را حزب الله و یک عده را حزب الشیطان نامیدم این اشکال شما قبل از اینکه به بنده وارد باشد به خدا وارد است که در قرآن در زمان پیغمبر امت اسلام را که به مراتب محدودتر از جمعیت این کشور بوده اند به حزب الله و حزب الشیطان تقسیم کرده است. چون در مورد حزب الله در آیه 56 سوره مائده که خداوند می فرماید «و من یتول الله و رسوله و الذین امنوا فان حزب الله هم الغالبون» حزب الله را پذیرای ولایت خدا و رسول و کسانی که ایمان آورده اند (که مقصود از الذین امنوا الذین آمنوا در آیه قبل است که به اتفاق سنی و شیعه بر امیرالمأمنین(ع) تطبیق شده) معرفی می کند که این ولایت پذیران در امت اسلامند و در آیه 19 سوره مبارکه مجادله می فرماید: «استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکرالله اولئک حزب الشیطان الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون» (شیطان بر آنها مستولی شد و یاد خدا را به آنها فراموشاند آنها حزب شیطانند) آنها که مرجع ضمیر هم در علیهم و انساهم هستند در آیه 14 همین سوره مشخص شده اند که می فرماید: «الم تر الی الذین تولوا قوما غضب الله علیهم ما هم منکم ولا منهم و یحلفون الکذب و هم یعلمون» (آیا نمی بینی کسانی که دوستی ورزیدند با گروهی که خدا بر آنها غضب کرده است در حالی که این افراد نه از شمایند و نه از آنها به دروغ قسم می خورند و از دروغ خود آگاهند) که مقصود بخشی از امت اسلام بودند که منافق شدند و با یهود همدست گردیدند پس به گفته شما خداوند در اینجا با تقسیم امت به حزب الله و حزب الشیطان آنها را به جنگ داخلی واداشته است.
3- شما نقد فرموده اید که چرا بنده بخشی از جامعه را بزغاله و گوساله نامیدم این تعبیر را خداوند در قرآن در دو آیه عنوان فرموده است یکی در آیه 179 سوره مبارکه اعراف: «ولقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن والانس لهم قلوب لایفقهون بها ولهم اعین لایبصرون بها ولهم اذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» در این آیه کسانی که دل دارند و فهم ندارند چشم دارند و بصیرت ندارند به چهارپایان تشبیه شده اند آیا کسانی که قدرت فهم امتیاز اصل مترقی ولایت فقیه را ندارند و با آن دشمنی می ورزند و شعار علیه آن می دهند مصداق این اشخاص نیستند آیه دوم در سوره مبارکه فرقان آیه 43 و 44 می فرماید: «ارایت من اتخذ الهه هواه افانت تکون علیه وکیلا ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا» در این آیه هم کسانی که هوای نفس خود را معبود خود قرار دهند به انعام و چهارپایان تشبیه شده اند آیا کف و سوت زنهای روز عاشورای حسینی با آن قیافه های منکر مصداق این اشخاص نیستند.
4- شما فرمودید به اینکه بنده گفتم «مردم توجه کنند جنگ است» مردم را به جنگ و شورش داخلی دعوت کردم من این سخن را از خود نگفتم بنده پیرو ولی فقیه زمان رهبر عظیم الشأن حکیم هستم که از ابتدای این غائله اعلام فرمودند این حرکت برنامه ریزی شده دشمن جنگ نرم است البته از افرادی که ضد ولی فقیه اند انتظار نداریم این اعلام مقام ولایت را بپذیرند و قبول کنند.
5- شما در اینکه حقیر از آیات و روایات و اصطلاحات مذهبی در استناد مطالب خود استفاده کردم بنده را به برخورد مراجع عظام و روحانیون فاضل تهدید فرموده اید. اولاً از شما تقدیر می کنم که در حوزه ای که تخصص نداشتید وارد نشدید و مقصود شما از روحانیون فاضل نمی دانم چه کسانی هستند اما مراجع عظام که فرمان و نظرشان بالای سر و چشم ماست شاگردان امام بزرگوار رضوان الله تعالی علیه اند.
بنده در مورد «بغی» که حرکت شما را مصداق آن معرفی کردم به آیه شریفه قرآن و تفسیر لغوی بغی به وسیله راغب اصفهانی در کتاب مفردات استناد کردم که کتاب مفردات در لغت معنی قرآن از نظر تمام فرق اسلامی حجت و نص است. آیات و توقیع شریف امام زمان به اسحاق بن یعقوب که مستند اصل ولایت فقیه معرفی نمودم دقیقاً منطبق با استناد و استدلال استاد الفقهاء و المراجع امام رحمه الله علیه در بحث ولایت فقیه در کتاب البیع است.
محارب بودن اغتشاشگران روز عاشورا مستند به حکم امام رحمت الله علیه درباره منافقین در هنگام عملیات مرصاد بوده است طبیعی است آنهائی که فکر کردید با بنده برخورد کنند باید در حقیقت با خدا در آیه 42 سوره مبارکه شورا برخورد کنند و یا با امام راحل بزرگوار در کتاب البیع.
خاتمه: تمام سخن در یک کلمه: جناب آقای موسوی «ان ربک لبالمرصاد»
والسلام علی من اتبع الهدی
17 محرم 1431-سیداحمد علم الهدی
برداشتی از سخنان خطبه اول هاشمی
آقای هاشمی از تفرقه و وحدت صحبت به میان آورده اند و اینکه پیامبر اکرم (ص) در سایه وحدت به پیروزی نائل آمده اند.
صحبت از وحدت در این سالها بسیارشده است و حال اینکه جدی ترین سوال در این رابطه این است که وحدت باید بر اساس چه معیاری تعریف ، تبیین و مورد استفاد قرار بگیرد؟ پیامبر اکرم وحدت را ایجاد کرده بودند و یک معیار می تواند شخص وجود پیامبر اکرم باشد ، در مورد پذیرش پیامبر در ذهن مردم نیز می توان چند جور سوال مطرح کرد : اولا عده ای واقعا پیامبر و افکار او را پذیرفته اند. در راه این افکار حاضرند جانفشانی کنند و حتی اگر پیامبر برای آنان مسندی و پستی قائل نشوند ، چون پیامبر را بعنوان فرستاده خدا پذیرفته اند و سخنان او را الهی و برداشتهایش را کامل می دانند خود را ملزم به اطاعت و متابعت مطلق می دانند حتی اگر برخلاف خواسته هایشان باشد. نماد این اشخاص اباذر غفاری ها ، سلمان ، عمار یاسر و غیره هستند.
دیگرانی هستند که از ابتدا هم علاقه ای به پیامبر ندارند ( افکار پیامبر) و تربیت نشده اند و در ظاهر و ان هم از روی اضطرار و مثل معروف فارسی که گر نخواهی شوی رسوا همرنگ جماعت شو ، پذیرفته اند و در این بین ممکن است اشخاص وجهه دار ی که در داشتن سابقه و ظاهرا فداکاری و شیخوخیت گرایی و ریش سفیدی که هرکه سنش بیشتر است بهتر می فهمد نیز وجود داشته باشند . و کسانی که از راه خارج شده اند و علی رغم اینکه می دانند نظر پیامبر درباره صلاح جامعه چیست ؟ نظر پیامبر درباره رهبری و هدایت اجتماع که همان نظر حضرت رب العالمین است را خوب می دانند و با ان از سر لجاجت بر می خیزند و دست به تحرکاتی می زنند که قرن هاست بشر از عقوبت آن نتوانسته است در امان بماند.
شما که الحمدلله تاریخ را خوب بلدید ، لابد می دانید که پیامبر اکرم اولین شخصی است که خط بطلان کشید بر شیخوخیت و عصبیت گرایی و جریان فرماندهی اسامه نوزده ساله را در مقابل کسانی که ظاهرا ید طولائی در اسلام دارند و اسلام این اشخاص ظاهری است و به فرموده رهبری بحث ریزش و رویش را مطرح کردند ، اتفاق می افتد و اینجاست که مدیریت فرد جوان به پیر می چربد که امروزه هم در مدیریت آن را پذیرفته اند چرا که اهل ریسک است ، انرژی دارد و با همین توان جوانی می تواند بسیاری از مشکلات را مرتفع کند و همین جوانان بودند که صحنه های حماسی دوران دفاع مقدس را آفریدند و بدون اینکه وجبی از خاک را بدهند دشمن تا بن دندان مسلح را زمین گیر کنند و پیروزی بیافرینند.
مطلب سوم در این رابطه منفعت طلبانی هستند که باد از هر طرف بوزد ان طرفی هستند و برایشان فرقی نمی کند علی باشد یا کسانی دیگر و اصل قضیه را هم حداقل در ظاهر نمی پذیرند و با ایجاد تهمت و شانتاژ به ضربه زدن می پردازند و در ظاهر با همه هستند ولی با روحیه نفاق و دورویی خود به ایجاد کینه ، بزرگ نمائی و دروغ پردازی مشغولند.
اما مطلب بعدی اینست که جناب هاشمی
همچنان که حرکت پیامبر محصور در اشخاص خاص نبود و پذیرش مردم را نیز داشت و همان اندازه که دیگران فداکاری کردند عمار یاسرها ، سمیه ها ، اباذرها ، سلمان ها و غیره نیز تکلیف خود را به انقلاب پیامبر انجام دادند. محصور کردن انقلاب بین خود و چند نفر معدود ظلم به انقلاب است و در دراز مدت لطمات جبران ناپذیری را می زند و همین مساله متاسفانه در روند اجرای دولت شما نیز مشهود است که دولت را فقط در خودتان دیدید و اینکه می بینید دیگران چنین رفتاری را دارند زاییده تفکرات خود شماست.
اما در مورد ایجاد تفرقه که چیز خوبی نیست برای هیچ جامعه ای بخصوص جامعه اسلامی ما ، اولا تفرقه را چه کسانی ایجاد کردند ؟ منشا تفرقه از کجاست ؟ و اینکه مدام از تفرقه صحبت کردن و منشا آن و علل بوجود آمدن آن را بیان نکنیم چه دردی از آلام اجتماع را درمان می کند ؟ رابطه بین تفرقه و سهم خواهی در اجتماع چیست؟ اینکه قانون زمانی خوب و قابل احترام است که کفه آن به نفع ما رقم بخورد و اگر بر مذاق ما خوش نیامد ، هر طور که بخواهیم با آن برخورد کنیم ، جامعه را تهدید به آشوب کنیم ، خونهای بسیاری به دلیل نامعلوم ریخته شود که چون برخلاف نظر آقایی و خانواده آن انتخاب شده است . آیا با این اشخاص که حلا دیگر نهاد و باطن خود را نشان داده اند و به نوعی در جامعه اسلامی خلل ایجاد کرده اند و اعلان جنگ و عرض اندام می کنند می توان وحدت کرد؟ مثل این می ماندکه در زمان جنگ هشت ساله که با رژیم بعث عراق می جنگیدیم نه مردم عراق ، مسلمان بودند ، چرا وحدت نکردیم و از هر دو طرف کشته ها و زخمی ها و جانبازان بسیاری به جا ماند که به علت مهاجم بودن آنان ، حکم شهید و جانباز بر آنان جاری نیست و ما بودیم که دفاع کردیم . آیا علی (ع) با نهروانیان وحدت کرد؟ با صفینیان چطورو یا با جملیان چطور؟ تاریخ گواه می دهد که نکرد.
جناب هاشمی ، ریشه این همه عداوت چیست ؟ آیا چیزی جز خودخواهی های دورنی و متکبرانه است .
اینکه به یکباره هنوز همه چیز تمام نشده ، فتنه ها بروز می کند و به یکباره شهر به آتش کشیده می شود ، نشان از کار تشکیلاتی و حساب شده می باشد و کار یک شب و روز نیست این چیزها. جناب هاشمی باید بین انقلاب و دلبستگی ها ، یکی را برگزید ، باید بین حسین بن علی و گندم ری یکی را برگزید. شما نمی توانی هم این طرف را داشته باشی ، هم آن طرف را . بین عصبیت و قوم گرایی و حقیقت گرایی یکی را برگزید. همان طور که دین مبین اسلام و تشیع علوی در راس همه ناز کسی را در همراهی نمی کشد و این اشخاص هستند که به سبب چیزهایی که بیان شد ، آبرو کسب می کنند نه اسلام به آبروی آنان است ، مسیر مشخص خود را چه با اینان و بی اینان طی خواهد کرد تا به سرمنزل مقصود رسیده و بدست صاحبش سپرده شود ، همان طور که شهدای ما خواسته اند .
جناب آقای هاشمی ، با افراد مساله ساز ، دو رنگ ، چاپلوس ، غارتگران بیت المال نمی توان وحدت کرد ، زمانی می توان وحدت را در جامعه خواهان شد که قوانین اسلامی بدون هیچ اغماضی اجرایی شود و به جای الگو برداری از غربی ها که تاریخ معاصر ما خیانتهای این جماعت سودجو را به یاد دارد ، تکیه بر اسلام ناب محمدی ( ص) و دوری از اسلام امریکائی میسر ساخت.
جناب هاشمی، مطلب دیگر در رابطه با وحدت و دوری از تفرقه ، جمع شدن زیر بیرق ولی امر مسلمین جهان است . شما که این همه تاکید بر وحدت دارید ، چرا از ولایت فقیه متابعت نمی کنید ؟ چرا اشخاص سببی و نسبی شما در گیر و دار شلوغی ها و تحریک ها نقش داشتند ؟ و اگر افراد عادی نیز این کار را می کردند با آنها این چنین برخورد می کردید؟ الله اعلم
جناب هاشمی ، نقطه تفرقه در اجتماع همین اشخاص هستند . باید برای از بین بردن تفرقه و رسیدن به وحدت با این اشخاص بدون هیچ تعارفی برخورد کرد.
امیدوارم خدا به ما بینش حیدری عطا بفرماید.
یا علی مدد – تیرماه 1388
سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :
زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .
وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،
خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )
نجوایی با آقا سید مرتضی :
آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،
آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.
آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن
صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی
انالله و اناالیه راجعون
روح خدا به ملکوت اعلی پیوست
روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست
روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست
و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.
آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .
دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.
آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .
آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .
بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .
آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .
آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.
آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .
آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....
آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...
و چه خوب گفته است خمینی کبیر :
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود
سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :
زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .
وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،
خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )
نجوایی با آقا سید مرتضی :
آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،
آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.
آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن
صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی
انالله و اناالیه راجعون
روح خدا به ملکوت اعلی پیوست
روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست
روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست
و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.
آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .
دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.
آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .
آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .
بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .
آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .
آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.
آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .
آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....
آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...
و چه خوب گفته است خمینی کبیر :
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود
سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :
زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .
وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،
خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )
نجوایی با آقا سید مرتضی :
آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،
آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.
آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن
صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی
انالله و اناالیه راجعون
روح خدا به ملکوت اعلی پیوست
روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست
روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست
و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.
آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .
دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.
آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .
آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .
بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .
آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .
آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.
آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .
آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....
آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...
و چه خوب گفته است خمینی کبیر :
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود
سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :
زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .
وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،
خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )
نجوایی با آقا سید مرتضی :
آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،
آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.
آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن
صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی
انالله و اناالیه راجعون
روح خدا به ملکوت اعلی پیوست
روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست
روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست
و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.
آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .
دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.
آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .
آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .
بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .
آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .
آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.
آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .
آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....
آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...
و چه خوب گفته است خمینی کبیر :
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود
سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :
زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .
وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،
خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )
نجوایی با آقا سید مرتضی :
آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،
آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.
آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن
صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی
انالله و اناالیه راجعون
روح خدا به ملکوت اعلی پیوست
روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست
روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست
و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.
آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .
دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.
آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .
آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .
بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .
آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .
آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.
آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .
آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....
آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...
و چه خوب گفته است خمینی کبیر :
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود
سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :
زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .
وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،
خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )
نجوایی با آقا سید مرتضی :
آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،
آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.
آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن
صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی
انالله و اناالیه راجعون
روح خدا به ملکوت اعلی پیوست
روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست
روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست
و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.
آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .
دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.
آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .
آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .
بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .
آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .
آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.
آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .
آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....
آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...
و چه خوب گفته است خمینی کبیر :
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود
سید شهیدان اهل قلم آقا سید مرتضی آوینی :
زمستان سپری شد و سیاهی به زغال ماند و چه باید گفت آنجا که بسیجیان راه صدساله را یک شبه پیمودند و پای نهادند بر معارجی از نور که عرفای سینه سوخته و مدعیان سلوک را به آنجا نپذیرفته اند ، با همه آن هشتاد سال شبها را شب زنده داری و روزها را روزه داری .
وقتی حضرت امام بفرمایند (( در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام ))، آنها که افتخارشان به شاگردی امام و نوکری دربانی اوست چه بگویند؟واگر امام را خود نشناخته باشیم ، از آنان که شناخته اند شنیده ایم که آنچه خوبان همه دارند ، او به تنهایی دارد؛جان به فدایش . و اگر نه اینچنین بود ،
خداوند او را شایستگی مقام و منزلتی اینچنین و شان و مرتبتی این همه نمی بخشید. (انفطار صورت ، ص 44-45 )
نجوایی با آقا سید مرتضی :
آری این چنین شد ، آقا سید مرتضی ، روسیاهی برای زغال ماند ، اما این سیاهی روی برخی اززغال هم بیشتر است ،
آری ، آقا سید مرتضی ، بچه که بودم در حریم راه آهن می ایستادم تا قطار حرکت کند و رزمندگان از قطار برایم دست تکان می دادند و یک روز یکی از آنها برایمان یک سربند پرتاب کرد و خود در قطار رفت.
آری ، آقا سید مرتضی، بچه که بودم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم شده امام را از نزدیک ببینم ، خیلی دوست داشتم که امام دستی هم بر سر ما بکشد ، اما چقدر زمان سریع گذشت ، جنگ تمام شد ، و بعد به یکباره رسیدیم به سوم ابتدایی سال 68 و خرداد ماه رسید و سپری شد و شد 14 خرداد هم آمد ، اخبار شروع کرد به گفتن
صدا آشنا بود بله حیاتی بود و شروع کرد به صحبت و کاش نمی گفت :
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایتها النفس المطمئنه ، ارجعی الی ربک راصیة مرضیه ، فادخلی فی عبادی ، وادخلی جنتی
انالله و اناالیه راجعون
روح خدا به ملکوت اعلی پیوست
روح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی به ملکوت اعلا پیوست
روح پیشوای آزادگان جهان به ملکوت اعلا پیوست
و از این دست صحبتها فضای جامعه را پرکرد.
آری ، آقا سید مرتضی ، آنانی که جام زهر را به خمینی نوشاندند ، حالا دیگر راحت شده بودند، جنگی در کار نیست ، شهدا و خانواده هایشان ، جانبازان ، شیمیائی ها ، قطع نخاعی ها ، موجی ها باید به موزه بروند .
دوران ساختن است ، همان زمان را می گویم که توسعه را نقد کردی ، روایت فتح را ساختی ، دردل حکومت اسلامی بدنبال کپی برداری سیاستهای بانک جهانی بر آمدند ، بله سیاست تعدیل ، ژاپن اسلامی ، در دل حکومت اسلامی کاپیتالیسم را بوجود آوردند که با روح اقتصاد اسلامی سازگاری ندارد و به تبع آن فرهنگ لیبرالی که منتج به برهنگی و از بین رفتن فرهنگ اسلامی و ملی خواهد شد و تورم 49 درصدی را مردم که تا دیروز به کاخ نشینان می ارزیدند ، تاریخ مصرفشان تمام شد. و هرکس را کهتوانستند از آن خود کردند و بقیه را هم جور دیگر ساکت کردند.
آری ، آقا سید مرتضی ، تو هم پرکشیدی و در فکه آرام شدی ، خوش بحالت و تو نیز راه صدساله را یک شبه پیمودی وچه راحت شدی زمان بعد را ندیدی .
آه این چه حرفی است که زدم ،مگر نه این است که شهید زنده است و حی و حاضر ، همه چیز را می بیند و نظارت می کند : آخر خودت گفتی که پندار ما اینست که شهدا رفته اند و ما مانده ایم ، حال آنکه شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است .
بله دیگری آمد با شعار تساهل و تسامح ، حالم بد می شود وقتی درباره فتنه های بوجود آمده در آن دوران فکر می کنم ، به بهانه های واهی جامعه را به آشوب کشیدند وکار رابه جائی رساندند که عکس این سید بزرگوار و امام المسلمین را پاره کردند و خون بر دل ملت و حزب الله کردند .
آری ، آقا سید مرتضی ، زمان اینان نیز سپری شد و مردی آمد از جنس رزمندگان ، خط شکنان ، منتها قیافه نداشت ، تریپ باکلاس نداشت ، ادکلن قیمت بالا نمی زد، به یک معنا مرد عمل بود نه حرف .
آری ، آقا سید مرتضی دوباره قصل انتخاب است و برای من و تو حزب اللهی ملاک و معیار گفته های رهبری است ، نه سیاسیون بی درد که مردم را فقط در انتخابات می شناسند و بس.
آری آقا سید مرتضی ، همه جمع شده اند تا مانع از انتخاب این فرد شود و هر دلیلی پشت پرده باشد مهم نیست ، پولهای اینان ارزش و اعتبار نمی آورد هرچند که اصحاب زر و زور و تزویر دور هم جمع شوند ، ولی ما چیزی داریم که اینان ندارند و آن شهداست و آنانی که در قاموس این سیاسیون تعریفی ندارند ولی حرجی نیست .
آری ، آقا مرتضی ، وعده دیدار نزدیک است ....
آری ، آقا مرتضی ، دستی هم بر سر من بینوا بکش شاید که ...
و چه خوب گفته است خمینی کبیر :
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما میگساران می رود