"حاج قاسم سلیمانی چه گفت ؟ رمز گشایی از صحبت های سردار سلیمانی ! "  

حاج قاسم سلیمانی

در روزهای نزدیک به لحظه تحویل سال یکی از دوستان خوب و پژوهشگرم جناب آقای غلام رضا کاظمیان پور برایم مطلبی را ارسال کرده بود برای استفاده دوستان که بالاخره فرصت شد جهت انعکاس عموم در محیط وب به نام ایشان قرار دهم ،البته از وی پوزش می طلبم بخاطر دیر انعکاس دادن این مطلب گرانبهای ایشان.

"حاج قاسم سلیمانی چه گفت ؟ رمز گشایی از صحبت های سردار سلیمانی !"

          سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده بصیر ، متقی ، شجاع و همیشه در میدان نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یاد واره فرماندهان شهید گردان های لشکر پیروز و نام آورحضرت محمد رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در بیانی بدیع و زیبا در توصیف تفاوت سرداران ارتش و سپاه با فرماندهان و ژنرال های پر ستاره ارتش بعث و به تبع آن با فرماندهان دیگر ارتش ها و اساساً با نوع فرماندهی و رزم در جهان معاصر ؛ در کلامی نزدیک به این مضمون فرمودند : فرماندهان ما در معرکه و در بحبوحه خطر و آتش خودشان جلو می رفتند و پیشرو بودند و به نیروهای تحت امر خود می گفتند " بیا " اما فرماندهان عراقی در گوشه ای امن خزیده و پناه گرفته و از درون سنگر و منطقه ای دور تر از خط مقدم به نیروهای خود با بی سیم می گفتند " برو " و تفاوت فرماندهان ما با آنها در بیا و برو بود و علت بالا بودن تعداد فرماندهان شهید ما همین جلودار بودن و پیشتازی آنها بود.

      گمان میرود  عمق و ابعاد ومآلاً ارزش سخن سردار سلیمانی بسیار فراتر از تمجید و توصیفی ساده و احساسی باشد . صد البته مقا یسه سرداران سپاه و امیران ارتش با ژنرال های بعثی و امثال آنها ، قیاس مع الفارق است ؛ زیرا جنس این دو کاملاً با هم متفاوت است . اصولاً محدود و محصور ساختن شأن و جایگاه سرداران سپاه اسلام در " جنبه های نظامی " و " عملیات جنگی " قادر به ترسیم سیمای کامل و توصیف دقیق و صحیح شخصیت این عزیزان نمی باشد .

      چنین به نظر میرسد که کلام سردار سلیمانی پیش از آنکه و بیش از آنکه در صدد تعریف و توصیف سرداران و فرماندهان لشکر محمد رسول الله ( ص ) باشد، زنهار و هشداری است به مدیران و مسؤلین و همه آنانی که قاعده مورد عمل سرداران شهید را به فراموشی سپرده و یا آن را معکوس ساخته اند .

          هشدار سردار سلیمانی ، ترجمان دقیق و روشنی است از توصیه ها و تأکید ها و دعوت های چند باره حضرت امام خمینی ( ره ) و مقام معظم رهبری خطاب به مدیران و مسؤلین نظام و فراخواندن آنها به ساده زیستی ، دوری از تجمل و پرهیز از راحت طلبی و فاصله گرفتن از عامه مردم واجتناب از میل به زندگی های تشریفاتی و تذکر و یاد آوری ایشان برای توجه بیشتر به اخلاق و تزکیه نفس و تقوا و تقوا و تقوا .

          شاید سردار سلیمانی بازبان استعاره و کنایه ، بعضی مدیران و مسؤلین را مورد خطاب قرارداده و پرسیده اند : فأینّ تّذهّبُون . شمارا چه شده است که در سختی ها و تنگنا ها و مشکلات از مردم فاصله گرفته اید ؟ آنها را در مشکلات تنها گذاشته اید و سفارش به تحمل و بردباری می نمایید اما خود در رفاه و آسایش مادی غرق شده اید ؟ هان ای مدیران ! منزل شما در کجای ایران و در چه منطقه ای قرار دارد ؟ شیب صعودی بهبود وضعیت مالی شما دارای چه درجه و چه شتاب و سرعتی است و چه ارتباط مستقیم یا غیر مستقیمی با مسؤلیت و امکانات و اختیارات اداری شما دارد ؟ فرزندان شما در کجا تحصیل می کنند ؟ در کدام کشور و در کدام دانشگاه ودر کدام کالج ؟  فرزند کدام یک از شما مثل هزاران جوان جویای کار این سرزمین ، در جستجوی شغل تلاش کرده و بی نیاز از توصیه و سفارش و بدون اتکاء به نام و مقام شما ، موفق به یافتن شغل مناسب و استخدام شده است ؟ دختر کدام یک از شما فقط به علت نداشتن جهیزیه ای مختصر و ضروری ، به خواستگار خود جواب رد داده است ؟ کدام یک از شما به علت نداشتن هزینه های درمانی ؛ درد و بیماری را مونس شب و روز خود ساخته است ؟ کدام یک از شما برای دریافت وامی نه چندان چشمگیر ، از بانکی به بانک دیگر و از شعبه ای به شعبه دیگر رفته اید و هر بار نا امید تر از گذشته با تنی خسته و قلبی شکسته و دستی تهی و سری به زیرافکنده به خانه ی سراسر از انتظار بازگشته اید ؟ کدام یک از شما....؟ کدام یک از شما....؟   کدام یک از شما .... ؟

          غرض از نوشته حاضر این نیست که بگوید مسؤلین و مدیران جامعه باید لزوماً فقیر و بدون مسکن باشند واین انتظار را تقویت نمی کند که همه مسؤلین و مدیران به سان جناب دکتر عباس شیبانی بزرگواری نموده و از روی تبرع و بدون دریافت حقوق کار کنند. بلکه این نوشته در تلاش است که بی کمترین تعارف و مماشات اعلام کند مسؤلیت و مدیریت نباید ابزاز و مقدمه آلوده شدن به تجمل گرایی و رفاه طلبی و وسیله پر سرعتی برای فاصله گرفتن متصدیان مسؤلیت  از مردم باشد ، بلکه مسؤلیت به مثابه امانت و فرصتی بی بدیل و ارزشمند برای اهتمام بیشتر در خدمت به مردم شریف و کشور عزیز است . فراموش نکنیم که مسؤل بر وزن مفعول یعنی کسی که همواره از سوی مردم و ناظران قانونی و مهم تر از همه از سوی خداوند متعال نسبت به عملکرد خود و فعل و ترک فعل خود ، مورد سؤال و بازخواست قرار دارد و مسؤلیت از هیچ روی به معنای امتیاز و برتری خواهی اجتماعی نیست.

          همچنین این نوشته نمی خواهد با سیاه نمایی و ایجاد تردید و بد گمانی وجود مغتنم و پر مباهات تعداد زیادی از مسؤلین و خدمتگزاران شریف و صدیق و با اخلاص و بسیار کوشا را نادیده گرفته و خدمات بی شائبه آنها را فراموش کرده و همه را در یک صف به کوتاهی در انجام فریضه خدمت و پر کاری در جمع آوری ثروت و چپاولگری قرار دهد. هنوز هستند بسیاری از انسان های پاک باخته و عاشق که میز کار آنها سنگرجهاد و قلمشان اسلحه آنها در صیانت از انقلاب و نظام و مرزهای شرف و آزادگی و خدمت به کشور و مردم است . هنوز هستند بی شمار افرادی که در عین گمنامی کارهای شگرف و خدمات ماندگاری را چونان چشمه همیشه جوشان خیر و برکت از خود به یادگار می گذارند . هنوز هستند بساری از مدیران و مسؤلین خدمتگزاری که  در جای جای این سرزمین پهناور، بی کمترین توقع و چشمداشت و با نشاط و عشق ، به هیچ چیز جز انجام وظیفه و ادای عهد با خدا و ایفاء تکلیف ؛ نمی اندیشند .

به سخن حاج قاسم باز گردیم ! عنصر پویا و جان مایه عمل و رمزی که مرز میان بیا و برو را مشخص می نماید چیست ؟ هزاران پاسخ برای این سؤال وجود دارد امّا تردیدی نیست که بهترین پاسخ را باید در تقوا ، تقوا و تقوا دانست .

          فرماندهان شهید ، نه در جستجوی نام بودند و نه در پی نان . شجاعت و شیر دلی آنها و پیشرو بودن آنها در لحظه های خطر و به شوخی گرفتن مرگ در آنجا که مرگ را در نزدیکی خود می دیدند ؛ در آن بود که آنها تمام دلبستگی ها و وابستگی ها به دنیا و جلوه ها و زیور و زینت های آن را از خود پیراسته و خود را به مظاهر تقوا آراسته بودند . آنها نه رانت خورده بودند و نه به کسی رانت خورانده بودند . آنها برای حفظ دین خود ، خود را از دِین هر چه غیر خدا بود رها ساخته بودند . آنها از هم راه شدن و هم کاسه بودن با صاحبان ثروت و مافیای چپاولگری و غارت گران ظاهر الصلاح اکیداً پرهیز کرده بودند. سهم آنها از سرزمین پهناور ایران نه هکتار هکتار زمین های مرغوب به بهانه دور اندیشدی و آینده نگری بلکه زمینی به ابعاد یک متر در دو متر امّا به وسعتی فراتر از همه مرزها بود ؛ هرچند بعضی ، از این مختصر زمین هم چشم پوشیده و هم اینک پیکر پاک آنها در گوشه ای از کوه یا دره و یا دریا نظاره گر من و شماست که چه می کنیم و چگونه راه مقدس و آرمان والای او را پاس می داریم . بله !  تقوا و تزکیه نفس و رها شدن از اسارت دنیا و زخارف دنیا و زندگی های لوکس و اشرافی ، جان مایه شجاعت و دلاوری و کلید واژه انتخاب و گزینش آنها از سوی خداوند و اعطاء مقام شهادت به آنها بوده است.

          و امّا سخن آخر ! به خاطر دارم که سال ها پیش یکی از سازمان ها قطعه زمین و یا منزلی را برای عرضه به مرحوم دکتر حسن حبیبی تخصیص داده و طی یادداشتی مراتب را به آن مرحوم پیشنهاد کرده بودند . دکتر حبیبی در پاسخی کوتاه ولی بلند معنا اشاره کرده بودند که در منزل فعلی که احتمالاً منظور خانه پدری اشان بوده است راحت هستند و نیاز به زمین و خانه دیگری ندارند و نهایتاً پیشنهاد ارائه شده را رد کردند . گذشت از این قبیل پیشنهادهای چرب و شیرین، برای انسان های وارسته و از بند رسته ای مثل مرحوم حبیبی که همگان بر مراتب پاکی و طهارت نفس او واقف هستند آسان است اما نپذیرفتن چنین هدایای وسوسه انگیزو دوری گزیدن از دام های آراسته و گسترده در راه ، از سوی افراد حقیر و حریص و دنیا طلب ، بسیار دشوار و بلکه غیر ممکن است . باز جا دارد اضافه کنم و یادآور شوم تجلیل و بزرگداشت با شکوه مردم و اشک و سوز آنها در فراغ بزرگانی جون حضرت امام خمینی ، ایة الله بهجت ، آیة الله مجتهدی تهرانی ، آیة الله مجتبی تهرانی ، آیة الله خوشبخت ، شهید بهشتی ، شهید رجائی و شهید باهنر و شهید مطهری و شهید مفتح و شهید لاجوردی و شهید صیاد شیرازی وشهید شوشتری و شهید تهرانی مقدم و شهید کاظمی و دیگر بزرگان نظیر ایشان را تا علت محبوبیت و ماندن آنها در قلب و یاد مردم ؛ آسان تر شود .

          مسؤلین محترم ! مدیران گرامی ! و همه کسانی که به هر نسبت امانت مردم در اختیار شما است و کسوت خدمت به تن دارید ! به گونه ای عمل کنید که در آینده و در فردای فراغت از مسؤلیت و سال های بعد و در آن زمان که گذر ایام و هجوم کهنسالی و ناتوانی امکان کار و امکان اصلاح اشتباه را از شما می گیرد ؛ به تصمیم و عمل امروز خود افسوس نخورید و نسبت به آنچه که از آن غفلت کرده اید دریغ و تأسف نداشته باشید و آن زمان که دعوت حق به شما ابلاغ می شود و مرگ دق الباب می کند  بتوانید چون امام بزرگوار و مقتدای خود با قلبی آرام و ضمیری امیدوار به فضل خدا به سوی او پر کشید . نه چون آنان که در روز حساب و روز فرو افتادن پرده ها و سرائر ملتمسانه می گویند :      رب ارجعون لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت _ بارالها مارا باز گردان تا کارهای نیکی را که ترک کرده ایم به جای آوریم "

          مسؤلین محترم به گونه ای تلاش و عمل کنید که پاسخ به این سؤال بی نیاز به کنکاش و کاوش و به سادگی ممکن گردد و شما خود مصداق بارز آن باشید انشا ء الله : کجایند مردان بی ادعا ؟ کجایند مرداد مرد ؟

          " و قل رب ادخلنی مدخل صدقٍ و اخرجنی مخرج صدقٍ واجعل لی من لدنک سلطاناً نصیراً     

 

                                                                                                                                                                                                           غلام رضا کاظمیان پور

                                                                                                                                                                        18/12/1391

 

 

 






برچسب ها : سردار سلیمانی ،حاج قاسم  ,