پنج شنبه مصادف بود با سالگرد شهید سعید آدینه خیرآبادی که در سن 18 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید. من در آن زمان 5 سال بیشتر نداشتم و از شهادت وی 22 سال می گذرد . اگر روزگار مجال دهد به خاطرات این 22 سال خواهم پرداخت . وما طبق سنوات گذشته با دوستان و خانواده بر سر مزاروی حاضر شدیم تا تجدید بیعت کرده باشیم . و امیدواریم که بتوانیم با یاری حق در مسیرش حرکت کنیم.و نکته آخر اینکه هیچ کس نمی تواند جز پدر ومادر ما فراق و دوری فرزند جوانش را درک کند. حال که چه بر مادران شهدا گذشت خود قصه ای طولانی است که از حوصله به دور است و شاید خودشان راضی نباشند. ولی سعی می کنم که به گوشه ای از یان خاطرات بپردازم تا دیگران بدانند که چگونه تحمل کرده و صبوری به خرج دادیم تا کمتر تهمت بزنند.
اما قلم بشکند که ننویسد چه بر سربازان خمینی در جبهه های کردستان و جنوب گذشت .
برچسب ها : دفاع مقدس از زبان شهیدان ,