عید قربان با کاروانیان عشق

عید قربان هم آمد و گذشت و کاروان اربابمان با یاران اقل از حَرَم امن الهی خارج شدند تا به قصد کوفه و برای اصلاح امت جدش حرکت کردند.آه،چه جادّه پرتلاطم و ناامنی شده فرزند و نور دیدگان پیامبر اعظم در حرکت و شتاب برای رسیدن به مقصود خویش و حاجیان امام را رها کردند و بدنبال قربانی گوسفندی و یا شتری بزعم خودشان برای قبولی آداب حج هستند.بیچارگان غافل از این هستند که حج و قربانی بی وجود امام بی معناست.

عید قربان با کاروانیان عشق

عید قربان هم آمد و گذشت و کاروان اربابمان با یاران اقل از حَرَم امن الهی خارج شدند تا به قصد کوفه و برای اصلاح امت جدش حرکت کردند.آه،چه جادّه پرتلاطم و ناامنی شده فرزند و نور دیدگان پیامبر اعظم در حرکت و شتاب برای رسیدن به مقصود خویش و حاجیان امام را رها کردند و بدنبال قربانی گوسفندی و یا شتری بزعم خودشان برای قبولی آداب حج هستند.بیچارگان غافل از این هستند که حج و قربانی بی وجود امام بی معناست.

آری ،حاجیان قربانیها را ذبح کردندوکاروان عاشقان و دلدادگان قربانیها را به مقتل و مذبح عشق می برندو هیچ چیز و حرفی هم نمی تواند مانعش شود حتّی نصیحت و دلسوزی محمّد حنفیه برادر امام که شرح احوال مردم کوفه را می دهد و یادآوری گذشته را می نماید.باز ارباب عشق ،حسین بن علی (ع) است که در برابرش بیان می دارد «جدّم را در خواب دیدم فرمود خداوند برایت مقامی در نظر گرفته که جز کشته شده شدن نمی توان نائل شد».

سرسلسله عاشقی و دلدادگی می خواهد به همه درس دهد که عاشق حقیقی سروجان را در پی معشوق می دهدتا باقی بماند و ارباب ما باقی ماند و ثارالله شد. می رود تا وعده الهی به ابراهیم خلیل الله مبنی بر کشته شدن فرزند پیغمبر خاتم بدست گرگان امّت تحقّق یابد.نمی دانم چه سرّی در این رفتن نهفته که اسماعیل با دستان پدر می رود و کارد نمی برد ولی ارباب من و شما و سرسلسله عشّاق و جان برکفان دفاع مقدّس خود به مذبح می رود و خانواده خویش را نیز با خود می برد.

آقا جان فدایتان شوم ،حال که می روید،قربانتان گردم ،«فَأینَ تَذهَبون».

راههایی که برای شما و کاروانتان آماده شده بود تا منتظر قدومتان باشند ،ناامن شده و اینان در قول و گفتار و عملشان صادق نیستند.

آقا جان ،اگر میهمانی است ،چرا ظرفهای آب را پرمی کنید؟چرا از ابتدای حرکت بیابان وخارهای آن را نظاره می کنید؟

از همین حالا بوی خون ،آوارگی ،جان باختن،نیزه،شمشیر و کشته شدن به مشام می رسد.

آقا جان،خوب می فهمم که می گویی در راه حق و زنده شدن سنّت جدّم و مبارزه با بوزینگان چیزی نیست ،بیشتر از این را هم بخواهند می دهم.آقا جان ،فدایتان گردم ،این شوریدگی را ما از خود شما داریم،نقطه اوّل عاشورائی شدن شوریدگی و دلدادگی است تا به مرحله سر دادن برسی تا در همان حال نیز آنچه را نادانان و لعینان بزعمشان پیروزی می پندارند به مذلّت و ناکامی بکشانی.

پس آقا جان بأبی أنت و أمّی و نفسی فداک،اذن دخول بده تا به اذن الله قلم ناقص آنچه را که در این کاروان می گذرد تا لحظه رسیدن به محل وقوف و جان دادن همراه با عزّت و تن به ذلّت ندادن بنگارد باشد که دوباره در حرم زیبایتان وارد شویم و بتوانیم حقّ شما را شناخته و در مقابل هجمه های اجانب تاب مقاومت و پایداری داشته باشیم و بمدد شما ، با تأسّی از شهدایمان بینی کثیفشان را بخاک مذلّت بر زمین بمالیم و یکبار دیگر به همه ثابت کنیم که نخواهیم گذاشت در تاریخ بنویسند که فرزند برومندتان را دلسوختگان شما تنها گذاشتند.

بالاخره عید قربان در سرزمین وحی بعنوان یک روز سپری شد و حاجیان قربانی ذبح کردند ولی آنچه که مقبول حضرت حیّ جلّ علا ربّ العالمین توسّط حاجیان واقعی و در این کاروان هست ،خواهد بود،خدایا این قربانیان را از ما پذیرا باش.

آقا جان ،هیچ کس را تاب مقاومت و پذیرای این حرکت تاریخی نبوده و بنازم به ظرفیت همچو امام و اسوه ای که پذیرای چنین آزمون و امتحانی است.

امّا آقا جان ،دلمان هوایی است و باز از میدان مشک وارد حرم می شوم ،نگاهی به تلّ زینبیه،محلّ وقوف خواهر صبورت أمّ المصائب زینب کبری (س) می اندازم،جرأت ورود به آنجا را ندارم ،آرام رد می شوم از درب و متبرّکانه در و دیوار را می بوسم و نگاهم به ضریح زیبایت در گودی قتلگاه می افتد و این بار هر وقت نام زیبایتان بیاید مثل پروانه و کبوتری در حرمتان پرواز خواهم کرد تا دوباره و دوباره و دوباره از حرم خانم حضرت معصومه(س) و آقای ما امام رضا(ع) و مقابل پنجره فولاد اذن دخول بگیرم برای ورود به حرمتان.

 






برچسب ها : حاجیان قربانیتان قبول،قربانی بدون وجود امام چیست؟  ,